×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ki asheghe??

کاش می شد....

بیا وقتی برای عشق ، هورا می کشد احساس
به روی اجتماع بغض حسرت، گاز اشکاور بیاندازیم
بیا با خود بیاندیشیم ، اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند، اگر یک سال چتدین فصل برف بی کسی بارید،اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد،اگر یک شب شقایق مرد،
تکلیف دل ما چیست؟؟؟
و من احساس سرخی میکنم چندیست و من از شان شبنم پیشتر خوابم، نزول عشق را دیدم.
چرا برخی برای عشق، دلهاشان نمی لرزد، چرا بعضی نمیدانن که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد ، چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است ، و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست و گویی میوه ی اخلاسشان کال است.
چرا شغل شریف و رایج این فصل رجالیست،چرا در اقتصاد راکد احساس این مکار بازارن،صداقت نیز دلالیست.
کاش میشد لحظه ای پرواز کرد،حرف های تازه را آغاز کرد، کاش میشد خالی از تشویش بود،برگ سبزی تهفه ی درویش بود،کاش تا دل می گرفت و می شکست،عشق می آمد کنارش می نشست،کاش با هر دل دلی پیوند داشت، هر نگاهی یک سبد لبخند داشت، کاش این لبخند ها پایان نداشت، سفره ها تشویش آب و نان نداشت ،کاش می شد ناز را دزدیدو برد،بوسه را با غنچه هایش چید و برد،کاش دیواری میان ما نبرد،بلکه میشد آن طرف تر را سرود،کاش من هم یک قناری می شدم،در تب آواز جاری می شدم،بال در بال کبوتر می زدن، آن طرف ترها کمی سر می زدم،با پرستو ها غزل خان می شدم،پشت هر آواز پنهان می شدم،کاش همرنگ نبصم می شدم،در میان خنده ها گم می شدم،آی مردم من غریبستانی ام،امتداد لحظه ای بارانی ام،شهر من آن سو تر از پرواز هاست،در حریف آبی افسانه هاست،شهر من بوی تنزل می دهد،هر که می آید به او گل می دهد،دشت های سبز،وسعت های ناب،نسترن نسرین شقایق آفتاب،باز این اطراف حالم را گرفت،لحظه ی پرواز حالم را گرفت، می روم آن سو تورا پیدا کنم،در دل آیینه جایی وا کنم
یکشنبه 18 دی 1390 - 5:03:13 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم